پاکبان پاکدست افغانستانی چک پولی را که یافته بود به صاحبان آن بازگرداند. پاکبـان پاکدست از دره پنجشیر است. چشم پوشی پاکبـان پاکدست از چک 500 میلیونی باعث تعجب در فضای مجازی و تحسین وی شد. ماجرای پاکبان پاکدست افغانستانی را در ادامه می توانید بخوانید:
«محمد محمدی» پاکبان پاکدست افغانستانی در یکی از شبهای آبان چک ۵۰۰ میلیون تومانی را لابهلای زبالهها پیدا کرد و به صاحبش برگرداند.
او در توضیح این ماجرا گفت: شخصی سراسیمه سراغم آمد و گفت کیف پولش را گم کرده است. پرسید از سر شب که مشغول جارو زدن هستی کیف پول ندیدی؟ چند ساعتی از شروع شیفت من میگذشت.
اما لای زبالهها کیف پول پیدا نکرده بودم اما گفتم نگران نباش میگردم تا کیف پولت را پیدا کنم.
وی ادامه داد: وقتی با جارو زبالههای گوشه خیابان را کنار زدم، چشمم به کیف پول افتاد.
صبح که شد به شهرداری ناحیه رفتم. بعد از اینکه مطمئن شدیم کیف پول متعلق به همان مرد است، کیف پول و چک ۵۰۰ میلیون تومانی داخل آن را اول صبح به صاحبش تحویل دادیم.
البته این نخستین بار نبوده که این پاکبان پولی را که پیدا میکند به صاحبش برمیگرداند، او ۱۵ سال پیش هم ۱۸ میلیون تومان پول نقد گم شده را که در یک کیسه ریخته بودند و انگار جای کیسه پر از پول با کیسه زبالهها و لوازم دورریختنی خانه عوض شده بود به صاحبش برگردانده است.
در ادامه به مورد مشابه دیگری که رخ داده است می پردازیم با ما همراه باشید:
خبر پاکدستی یکی از کارگران زحمتکش شهرداری موسیان استان ایلام به تازگی در فضای مجازی پربازدید شده است.
سلیمان رحمتی، راننده 58 ساله خدماتشهری شهرداری حین انجام وظیفه با پیداکردن یک کیف حاوی پول، جواهرات و کارتهای بانکی به ارزش 500 میلیون تومان و برگرداندن آن به صاحب سالخوردهاش که از مهمانان شهرشان هم بود، در میان اهالی موسیان فراتر از سفیر پاکیزگی ظاهر شد و با وجود مشکلات اقتصادی فراوان و خودروی شخصی اش که ماهها به علت تصادف در تعمیرگاه خاک میخورد و قادر به پرداخت هزینه تعمیرش نبود، رسم امانتداری را به جا آورد و حتی حاضر به قبول هدیه از صاحب کیف هم نشد. در مینیپرونده امروز با رحمتی گپی زدیم تا ماجرای پیداکردن کیف را برایمان روایت کند.
کیف پر از طلا را در گوشه خیابان پیدا کردم
رحمتی ماجرای یافتن کیف مملو از پول و جواهرات را این طور روایت میکند: «20 سال است در شهر مرزی موسیان بهعنوان راننده خدمات شهری شهرداری مشغول کارم. یک روز تعطیل همراه عدهای از پاکبانان عزیز مشغول کار بودیم و من هم با خودروی زباله در حال رانندگی بودم که از آینه، چشمم به یک کیف در کنار خیابان افتاد. با خودم گفتم حتما داخلش چیزی هست، چون خیلی تمیز و نو بود. حتی یک نفر هم از آن جا رد شد اما تعجب کردم چطور متوجه کیف نشد؟ پایین آمدم و یک لحظه کیف را باز کردم و دیدم حاوی مقداری پول و مدارک است. بعد با مسئولمان تماس گرفتم و قضیه را برایش تعریف کردم. گفتم میروم منزل و اگر کسی دنبال کیف میگشت، خبرم کنید. حین بازگشت به منزل داخل کیف را با دقت نگاه کردم که دو عدد کارت عابربانک با رمزهایش، مقدار زیادی وجه نقد و همچنین طلا و جواهرات گرانقیمت داشت. وارد خانه که شدم دخترم گفت این کیف زنانه چیست؟ ماجرا را که تعریف کردم، همسرم گفت بده تا امانت نگه دارم و شما هم صاحبش را پیدا کن، ما باید خودمان را جای صاحبش بگذاریم.»
گفتم میلیاردی هم که باشد، مال صاحبش است
«حتی دوست نداشتم پولها را بشمارم». رحمتی با این مقدمه از ثابت قدمیاش در امانتداری میگوید: «بالاخره پول است و آدم موقع شمارش وسوسه میشود. حتی همسرم طلاها را سریع جمع کرد و گفت یک جا پنهانشان میکنم تا صاحبش پیدا شود. بهنظر من انسانی که برای خدا کار کند، دیگر وسوسه نمیشود و روی تصمیم درست و صحیحش پافشاری میکند. هیچ وقت چنین فکری به سراغم نیامد که پولها را برای خودم بردارم. گفتم میلیاردی هم که باشد، مال صاحبش است. حتی فرزندانم هم چنین درخواستی نداشتند. پدر و مادری که عملشان درست باشد، فرزندانشان هم همان راه را میروند.»
ارزش پولها و جواهرات 500 میلیون تومان بود
کارگر زحمتکش شهرداری موسیان به نحوه پیداکردن صاحب کیف طلا و جواهرات و بازگرداندن امانتی این طور اشاره میکند: «خودم تلفن همراه سادهای دارم و به دوستان و همکاران سپردم تا در فضای مجازی اطلاعیه دهند که یک کیف پیدا شده و با دادن مشخصات تحویل بگیرند. با کسی هم درباره محتویات کیف صحبتی نکردم و فقط گفتم اطلاع دهید تا صاحبش پیدا شود. بعد از چند روز پسرم گفت انگار یک نفر در کانال تلگرامی «موسیان خبر» شماره تلفن داده است. تماس که گرفتم، مسئول اطلاعرسانی کانال گفت گویا این کیف متعلق به یک مسافر عرب است. زمانی هم که با مسافر تماس گرفتم با شنیدن خبر، شادی زیادی کردند. به منزلم که آمدند همان اول کیف را نشانشان ندادم و از مشخصات و محتویاتش سوال کردم. بعد از دادن مشخصات صحیح، امانتی را تحویلشان دادم. صاحبش گفت پول نقد، جواهرات و موجودی کارتهای عابربانک مجموعا 500 میلیون است. در ضمن اهل شادگان خوزستان و مهمان شهر ما بودند. آن طور که برایم تعریف کردند یک سگ هار به یک نفرشان حمله کرده و زمانی که برای درمان به خانه بهداشت موسیان میآیند، صاحب کیف دستپاچه میشود و کیف از دستش میافتد. خوشحالم از این که توانستم دل مهمانان شهرمان را شاد کنم.»
«صاحب امانتی اصرار داشت تا به خودم، همسر و فرزندانم مژدگانی و هدیه دهد اما هیچ کداممان قبول نکردیم.» رحمتی با این مقدمه ادامه میدهد: «ما فقط به خاطر رضای خدا این کار را کردیم. صاحب پول که خانم سالمندی بود حتی از طلا و جواهرات هم تعارفمان کرد که ما قبول نکردیم. پیرزن از خوشحالی زیاد، اشک از چشمانش جاری شد و گفت این طلاها تمام سرمایه زندگیام هست که از قدیم نگهداریشان میکنم. همسرم را بوسید و گفت خدایا شکرت تمام زندگیام دست خانواده شریفی افتاد که حاضر نیستند حتی هدیه و مژدگانی قبول کنند. به آن مادر گفتم وظیفه دینیمان را انجام دادیم. خیلی خوشحالم که دل پیرزن را شاد کردم و خدا را شاکرم که توفیق داد رسم امانتداری را به جا آوریم.» رحمتی که آوازه پاکدستیاش در شهر پیچیده، درباره واکنش و بازخورد مسئولان شهرشان هم میگوید: « فرماندار، شهردار و بخشدار شهرمان از من تشکر و تقدیر کردند. شهردارمان، آقای رحیمی بسیار فرد خوبی است و حتی بنده خدا یک کارت هدیه 500 هزارتومانی به من اهدا کرد که همان را هم از جیب خودش هزینه کرده بود و اصلا راضی به این کارش نبودم.»
گردآوری از خبرآنلاین و شهرآرا نیوز