پنج‌شنبه 09 فروردین 1403 - 28 Mar 2024
تاریخ انتشار: 1398/11/01 14:47
فاصله بین شلیک موشک اول و دوم 23 ثانیه بود؛
کد خبر: 5032

روایتی تلخ و ترسناک از لحظات دردآور سقوط هواپیمای اوکراینی

افشین امیرشاهی؛ روزنامه نگار در روزنامه همشهری یادداشتی درباره حادثه سقوط مرگبار پرواز ۷۳۷ اوکراینی منتشر کرد.

به گزارش خبرنگار رصد ورزشی و به نقل از برترین ها ؛ افشین امیرشاهی؛ روزنامه نگار در روزنامه همشهری یادداشتی درباره حادثه سقوط مرگبار پرواز 737 اوکراینی منتشر کرد.

او نوشت: 

مسافران هواپیمای اوکراین در فاصله بین شلیک اولین و دومین موشک تاسقوط هواپیما چه حالی داشتند؟ و لحظه‌هایشان چگونه گذشت؟ فاصله بین شلیک موشک اول و دوم 23 ثانیه بود. پس از آن هواپیمای اوکراین سقوط کرد و روی زمین منفجر شد.گفته می‌شود 4 دقیقه طول کشید تا هواپیما به زمین برخورد کرد.یکی از احتمالات این است که پس از شلیک موشک دوم تعدادی از مسافران هواپیما جانشان را از دست داده باشند و احتمال دیگر این است که تعدادی زنده مانده و 4 دقیقه بعد و پس از اصابت هواپیما بازمین جان باخته‌اند.

پس درنهایت حدود 5 دقیقه طول کشیده تا 176 شهروند ایران و برخی کشورهای دیگر براثر یک خطا،‌ جان شیرین‌شان را از دست بدهند.اما در این مدت چه بر این صورت‌های زیبا، دست‌های مهربان، سینه‌های پرآرزو و قلب‌های امیدوار گذشت؟ چه لحظات سخت و دلهره آور و پر از بیم و امید را گذراندند.

35

در این ثانیه‌های هولناک به چه فکر می‌کردند؟ و ثانیه‌ها‌ چقدر برایشان نفسگیر و وهمناک بوده است؟ لحظه‌هایی را تصور کنید که متوجه می‌شوید مرگ به زودی شما را درآغوش می‌کشد و نمی‌توانید هیچ‌کاری برای نجات جانتان انجام دهید.وقتی می‌بینید فرزند، همسر، مادر، پدر، خواهر و برادر و کسانی که دوست‌شان دارید همسفر شما هستند و جدایی دردناک نزدیک است. وقتی جدال مرگ را به چشم‌خود می‌بینید و امید دارید که برنده این جدال، نه«مرگ تاریک» که «زندگی سبز» باشد.

شاید برخی‌ از سرنشینان هواپیما، عاشق‌ترین زنده‌ها بوده‌اند. عاشقانی که شور زندگی داشتند.عاشق خندیدن، درس‌خواندن،سفر کردن، زندگی کردن، و ....لابد می‌خواستند چند ساعت بعد برای نزدیکان‌شان پیام بفرستند که صحیح و سالم رسیده‌اند.فردا برای همکلاسی‌های دانشگاه‌شان سوغات سفر ببرند.

کادوهای فرزندانشان را بدهند. یا شاید به فکر ناهار فردای‌ بچه‌هایشان بودند و فکر می‌کردند با خستگی سفر اصلا فرصت غذا درست کردن دارند، اصلا چطور چمدان‌هایشان را پس از خستگی یک سفر طولانی می‌توانند باز کنند؟و خب شاید یکی دو روز دیگر! اما خیلی زود هول و هراس جای عالم خیال را گرفت.

لحظه‌های خوف‌انگیز برایشان با شلیک اولین موشک آغاز شد.لحظه‌های آخر همیشه دیر می‌گذرند. به خصوص اگر با بدرقه موشک همراه باشد.می‌گویند زمان قوانین ثابت خودش را تغییر می‌دهد و مفهومی دیگر به خود می‌گیرد.شاید برای مسافران هواپیما هم همین‌طور بوده است.انگار که هر یک ثانیه به اندازه یک عمر طول می‌کشد.

برای من پیش آمده بود سالها پیش هواپیما مشکل داشت و در آستانه ی سقوط بود ... من به هیچ چیز و هیچ کس فکر نمی کردم فقط به مادرم که بعد از من چقدر زجر خواهد کشید فقط نگران اون بودم ... مرگم را پذیرفته بودم و تسلیم بودم ... سکوت کرده بودم و در دلم اشهدم رو می خوندم اما اکثرا جیغ می زدن و گریه می کردن ... در نهایت خلبان با مهارت خاصی که داشتن هواپیما رو بر زمین نشاندند همه ی مسافرا مرگ رو به چشم دیدن.

 

روحشان شاد و یادشان گرامی باد


کپی لینک کوتاه خبر: https://rasadvarzeshi.com/d/3epo92